محل تبلیغات شما

به محض رسیدن به ترمینال کاویانی کرمانشاه ،بلیط گرفتیم برای نیم ساعت بعد یعنی ساعت دو بعد از ظهر ،بلافاصله نماز را خواندیم و کاک کرمانشاه خریدیم
ساعت دو در اتوبوس نشستیم و راهی خانه مان در اصفهان شدیم ،حالم به شدت بد بود به طوری که دعا کردم که اگر بنا به از پا افتادن است در اصفهان باشد که برادرم در کشور غربت یا در شهر دیگر دستش بند نشود

خلاصه به هر مقاومتی بود ساعت یک بامداد  یکشنبه به خانه رسیدم و پس از مدتی طولانی  چسبیدن به زمین و رختخواب ، راهی مطب دکتر شدم
خدا خیرش بده که نجاتم داد وگرنه رو به احضار بودم
مشکل تنفسی شدیدی داشتم که با مراجعه مجدد در امروز مشکلم را حل کرد
سه روز اخیر سفر ،حتی لب به غذا نزدم ، مِیلم به هیچ چیز نمیرفت و تمام خوراکم شده بود چند جرعه آب و دو استکان چای که به وقتی نفس تنگی مصرف میکردم

حالم هم هنوز رو به راه نشده و توی خونه دوره نقاهت میگذرونم

الحمدلله شدم کربلایی (5) بخش آخر

الحمدلله شدم کربلایی (4)

الحمدلله شدم کربلایی (3)

ساعت ,، ,اصفهان ,رو ,خانه ,راهی ,رو به ,در اصفهان ,در امروز ,امروز مشکلم ,مشکلم را

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مـــدارس شـــاد كتابخانه حاج سيدسجاد و سيده فاطمه موسوي